عاشقانه

اقتباسی از رمان کلاسیک جین آستن درباره ی تعصباتی که میان گروه های مختلف در قرن نوزدهم وجود داشت و غروری که باعث جدایی عاشقان می شد.

مادر مجردی که به تازگی مشروب را ترک کرده تمام تلاشش را می‌کند تا به بهترین شکل ممکن نقش مادری را انجام بدهد و خاطرات تلخ گذشته‌ را پاک کند.

یک دانش آموز تازه وارد در مدرسه ای مرزی عاشق دختری اغواگر و گول زننده می شود و . . .

کمدینی به نام "ما" که در حال ترک اعتیاد می باشد. قصد دارد رفتار های اعتیاد آور و رمانتیک گرایی شدید خود را که تمام ابعاد زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده است، کنترل کند.

شاید بتوان این سریال را نسخه ی بریتانیایی فرزندز به شمار آورد, پر از شوخی ولی کاملاً قابل تماشا با خانواده.

این مجموعه روایتگر داستانیست که در دو دوره زمانی اتفاق می افتد. اولی در دهه 1970 که به داستان عشق دو دانشجوی دانشگاهی به نام "سیو این ها" و "کیم یون-هی" می پردازد. پس از آن، داستان زن و شوهری که جدا می شوند. اکنون زمان آن است که ...

گوریا دختری از قشر ضعیف جامعه است. او در مدرسه ای معتبر پذیرفته می شود. این مدرسه توسط گروهی به نام F4 اداره می شود که از 4 پسر پولدار و خوش تیپ تشکیل شده است. گوریا تنها کسی است که در مقابل قلدری های این گروه ایستادگی می‌کند و…

این سریال یک درام تاریخی است که به ماجرای سه خواهر و برادر در جستجوی انتقام در دوران رونق اقتصادی کره جنوبی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ می‌پردازد. این سه کودک که در دوران کودکی به شکلی تراژیک از یکدیگر جدا می‌شوند، در بزرگسالی دوباره به هم می‌پیوندند و برای انتقام مرگ والدینشان تلاش می‌کنند؛ سرنوشت آنان در میان جریان پرتنش قدرت، ثروت، سیاست و رشد یک شهر رقم می‌خورد.

داستان این انیمیشن سریالی درباره ی دو دوست به نام های «نیک رول» و «اندرو گولدبرگ» و ماجراهایی که در دوران نوجوانی برای آنها رخ می دهد می باشد…

دنیل و آلیسون در سال 1989 در شهر شفیلد با هم آشنا شده و در نوجوانی عاشق هم می‌شوند، اما زندگی آن‌ها را به مسیرهای متفاوتی می‌برد. سال‌ها بعد، آن‌ها از طریق خاطرات مشترک موسیقی، دوباره با هم ارتباط برقرار می‌کنند و از خود می‌پرسند که آیا قرار بوده با هم باشند یا نه؟

کانگ یو روم، آیدل سابق و گزارشگر سفر، با اضطراب‌های پنهانی درباره آینده‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند. او با لی یون سوک، مهندس سابقی که دنبال رویای کارگردانی است، آشنا می‌شود. در حین انجام سفرهای سفارشی، یو روم به معنای واقعی موفقیت و زندگی پی می‌برد.

لی جی‌آن، مادر مجرد و مدیر کارگاه ساختمانی، زندگی‌اش را وقف دخترش هیو ری کرده؛ اما با سرکشی دخترش و بازگشت عشق اول خودش، ریو جونگ‌سوک، زندگیش دگرگون می‌شود. همزمان، پسر جونگ‌سوک، ریو بو هیون، که مزرعه پرورش گل دارد، با ورود هیو ری احساسات تازه‌ای را تجربه می‌کند. چهار زندگی آرام و پرهیاهو به شکلی ناگهانی در هم گره می‌خورند.

پارک یون‌جه، دانشجوی نجوم، با کیم جی‌اون در یک قرار عاشقانه آشنا می‌شود و عاشقش می‌گردد. اما زمانی‌که جی‌اون به‌طور مرموزی به مردی تبدیل می‌شود، زندگی هر دو دگرگون می‌شود. آن‌ها تصمیم می‌گیرند رابطه‌شان را حفظ کنند و در کنار هم راهی برای بازگرداندن جی‌اون به ظاهر اصلی‌اش بیابند، در حالی‌که دختری دیگر نیز به یون‌جه علاقه‌مند می‌شود و ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند.

پارک سوک چول، نوه بزرگ یک خانواده جنایتکار، با وجود پیشینه‌اش مردی پاک‌دل است و عاشق اولین عشقش، کانگ می یونگ، دختری با رویای خوانندگی است.

آن جو هیونگ، وکیل با تجربه و منطقی‌ای است که بدون باور به عدالت‌طلبی، فقط به خاطر علاقه به منطق وارد حرفهٔ وکالت شده و حالا با فروپاشی آرامش کاری‌اش مواجه است. در مقابل، کانگ هی جی، همکار جوان و اجتماعی او، با دیدگاهی انسان‌دوستانه و پر از ایمان به تأثیرگذاری بر زندگی دیگران کار می‌کند. همراه با سه وکیل دیگر، این پنج نفر در مسیر رسیدگی به پرونده‌ها، هم حرفه‌ای رشد می‌کنند و هم دوستی‌های عمیقی میان‌شان شکل می‌گیرد.

لی جه‌ ها، کارگردانی که با فیلم اولش در جهان درخشید، پس از پنج سال وقفه تصمیم می‌گیرد فیلم دومش را بسازد؛ یک فیلم با داستانی عاشقانه درباره فردی با عمر محدود. در حین تحقیق برای این فیلم، با لی دا اوم بازیگری جوان که از یک بیماری نادر و لاعلاج رنج می‌برد، آشنا می‌شود. آشنایی آن‌ها نه‌تنها فیلم را جلو می‌برد، بلکه آغازگر یک رابطه عاشقانه میان دو فرد با زخم‌های شخصی خودشان می‌شود.

هان گوم‌ جو یک مکانیک است که به دلیل علاقه زیادش به خودروها، به عنوان کارمند رسمی در یک شرکت بزرگ مشغول به کار می‌شود. او پس از اینکه لقب “الکلی” می‌گیرد، تصمیم می‌گیرد برای تغییر زندگی‌اش الکل را کنار بگذارد. در همین مسیر با سو اوی‌ جون، پزشکی ضدالکل که به روستای محل زندگی او نقل مکان کرده، آشنا می‌شود.

هان بوم وو وارث یک شرکت بزرگ غذایی است و یک رستوران لوکس در سئول اداره می‌کند، اما علاقه‌ای به طعم و مزه غذا ندارد. در همین حال، مو یون جو یک سرآشپز است که دیوانه‌وار عاشق طعم غذاهاست. او یک رستوران یک‌میزه و بدون تابلوی تبلیغاتی را در گوشه‌ای دورافتاده از یک استان اداره می‌کند. این دونفر که از همه نظر کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند، به‌نوعی با هم شروع به اداره یک رستوران کوچک در جونجو می‌کنند. در این مسیر، آن‌ها با یکدیگر رشد می‌کنند و همچنین عاشق هم می‌شوند.